دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ |۶ صفر ۱۴۴۶ | Aug 12, 2024
شهید اسماعیل هنیه

حوزه/ شیعه، موضع اهل سنت در باب امامت و حواشی پیرامون آن را حق نمی داند، اما آنها را مسلمان دانسته و اکثریت را اهل نجات به حساب می آورد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی به انتشار مطلبی پیرامون «بهشت و شهادت منکرین اهل بیت علیهم‌السلام» پرداخته که تقدیم علاقه‌مندان می‌شود:

پرسش

در روایات وارد شده در منابع شیعه، اگر کسی منکر امامت باشد و ولایت امیرالمومنین علیه السلام را نداشته باشد، از بهشت محروم می شود و اساسا مسلمان نیست. اگر این چنین است، آیا اسماعیل هنیه مسلمان است و به بهشت می رود؟ اگر او و جریان او، مسلمان و بهشتی نیستند، چرا اینقدر از آنها حمایت می کنید و در تشییع جنازه آنها شرکت می کنید و ...؟

مقدمه

شیعه و سنی دو جریان اصلی در جهان اسلام هستند که در اکثر عقاید و احکام اسلامی اشتراک‌نظر دارند اما به سبب اختلاف‌نظر در مفهوم و مصداق امامت، در برخی از عقاید و احکام نیز اختلاف یافته اند.[۱]

در مواجهه با این اختلاف‌نظر، باید میان حقانیت و نجات، و همچنین میان اسلام و ایمان اعلایِ موردنظر شیعه، تمایز نهاد. تمایز نهادن میان این این موضوعات، از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چرا که شیعه، موضع اهل سنت در باب امامت و حواشی پیرامون آن را حق نمی داند، اما آنها را مسلمان دانسته و اکثریت را اهل نجات به حساب می آورد.

با عنایت به این مقدمه، در ادامه در قالب چند نکته، به فرازهای مختلف پرسش، پاسخ داده می شود.

محوریت «امام» در مکتب تشیع

موضوع امامت و ولایت برای شیعیان از اهمیت زیادی برخوردار است چرا که در نظام معرفتی شیعه، امام محور دین پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است و از عصمت و علم ویژه و مرجعیت دینی و سیاسی مردم برخوردار است. شیعیان، پیروی از امام حق و حبّ و علاقه و تولّی به ایشان را لازم می دانند.

شیعیان بر این باورند که اگر کسی به حقانیت امام منصوص و منصوب از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله معتقد باشد، اما از او روی برگرداند و با ایشان دشمنی بورزد، اساسا مسلمان نیست و اهل نجات نخواهد بود؛ چراکه انکار امام حق و دشمنی با ایشان، در واقع به انکار نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله باز می گردد؛ چرا که نمی شود کسی واقعا پیامبر را قبول داشته باشد اما خواسته روشن او را انکار کند.

در این راستا، روایات بسیاری درباره کفر مخالفان وجود دارد که ناظر به این دسته از افراد است یعنی کسانی که امامت بدون فاصله امام علی علیه السلام (و همچنین، امامت سایر امامان) را می شناسند اما ایشان را انکار کرده و دشمنی می ورزند.

برای نمونه به این روایات بنگرید:

«امام، نشانه ‏ای بین خدا و مردم است؛ هر کس او را بشناسد، مؤمن است و هر کس او را انکار نماید، کافر است.»[۲]

«هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.»[۳]

«دوستی با علی، ایمان و دشمنی با او، کفر است».[۴]

«هر کس علی را دوست بدارد، من (پیامبر صلی الله علیه و آله) را دوست می دارد و هر کسی با علی دشمنی بورزد، با من دشمنی کرده است و هر کسی علی را آزار دهد، من را آزار داده است و و هر کس من را آزار دهد، خدا را آزرده است».[۵]

«ای علی! اگر بنده‏ ای همانند عبادت نوح در میان قوم خود خدا را عبادت کند و به سنگینی کوه احد، طلا در راه خدا انفاق کند و آن قدر عمر وی طولانی شود که هزار حج، پیاده انجام دهد، سپس در بین صفا و مروه در حال مظلومیّت کشته شود و با این همه اعمال، ولایت تو را نپذیرفته باشد، بوی بهشت را استشمام نمی‏ کند و راهی به آن نخواهد یافت.»[۶]

دیدگاه تشیع درباره اهل سنت

اهل سنت اگرچه امامت بدون فاصله حضرت علی علیه السلام را نمی پذیرند، اما آنها نیز امامت (به معنای متولی جامعه اسلامی) را قبول دارند و حتی حضرت علی علیه السلام را امام و خلیفه چهارم محسوب می کنند و حب و علاقه به ایشان را لازم دانسته و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام را جایز نمی دانند.

در منابع شیعی نیز آنچه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، گویای اسلام و نجات اکثریت قریب به اتفاق غیرشیعیان است؛ یعنی غیرشیعیان اگرچه در توصیف و تشخیص امام اشتباه کرده اند، اما مسلمان به حساب می آیند و نمی توان همه آنها را کافر یا جهنمی به حساب آورد.

در ادامه به چند نمونه از روایاتی که در این زمینه وارد شده، اشاره می شود:

«اشعث به امام علی علیه السلام عرض کرد: به خدا قسم اگر واقعیت در مسئله خلافت همانی باشد که میفرمایید، قطعا غیر از شما و شیعیانتان، امت اسلامی همگی هلاک شدند. امام فرمود: به خدا قسم در مسئله خلافت همانطور که گفتم حق با من است اما فقط این افراد از امت هلاک شده اند: ناصبی ها و کسانی که اهل دشمنی و انکار حق هستند.

اما کسانی که به توحید و نبوت پیامبر اسلام اقرار کرده اند و ظلمی بر ما نکرده اند و با ما دشمنی نورزیده اند و در مسئله خلافت و جانشینی، شک کرده و ولایت ما را نشناختند، مسلمان و مستضعف محسوب می شوند و امید است که مشمول رحمت خدا باشند.»[۷]

«امام علی علیه السلام فرمود: هر کسی که خدا را یگانه بداند و به رسول خدا ایمان بیاورد و ولایت ما و گمراهیِ دشمنان ما را نشناسد و ... او اهل نجات است و نه مومن و نه مشرک است و طبقه میانی بین این دو است. این گروه اکثریت هستند.»[۸]

«از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: بهشت هشت درب دارد؛ دربی که انبیاء و صدیقین از آن داخل بهشت می شوند؛ دربی که شهدا و صالحون از آن وارد بهشت می شوند؛ و پنج دربی که شیعیان و دوستداران ما از آن داخل بهشت می شوند ... و دربی که سایر مسلمانان از آن به بهشت وارد می شوند مسلمانانی که به یگانگی خدا شهادت داده و در قلبشان ذره ای بغض و دشمنی با اهل بیت وجود ندارد.»[۹]

«در محضر امام باقر علیه السلام گفتم که مردم یا مومن هستند یا کافر و کسی میان این دو نیست؛ امام باقر علیه السلام فرمود پس درباره آیه قرآن « مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که براستی تحت فشار قرار گرفته‏ اند (و حقیقتاً مستضعفند)؛ نه چاره‏ای دارند، و نه راهی(به ایمان و نجات از آن محیط آلوده) می‏یابند»[۱۰] چه می گویی؟ گفتم: آنها نیز یا مومن هستند یا کافر. امام فرمود: به خدا قسم چنین نیست. آنها نه مومن هستند و نه کافر... پس گفتم: آیا کسی جز کافر وارد آتش می شود؟ گفت: نه زراره. من آنچه را که خدا بخواهد، می‌گویم اما آنچه تو می گویی، خواست خدا نیست. »[۱۱]

«از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: ما هستیم که خدا طاعت ما را واجب کرده است، به مردم روا نیست جز اینکه ما را بشناسند، در جهالت و نادانی به مقام ما معذور نیستند؛ هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که عمداً منکر مقام ما باشد کافر است؛ هر که نسبت به ما بیطرف باشد، نه ما را به امامت بشناسد و نه مقام ما را انکار کند، گمراه است تا به راه حق برگردد و آنچه را خدا از حق طاعت ما واجب کرده است بفهمد و اگر در همان حال گمراهی خود بمیرد، خدا با او هر چه خواهد عمل کند.»[۱۲]

شیعیان مستند به روایات یادشده، اهل سنت را مسلمان می دانند و آنها را کافر یا جهنمی محسوب نمی کنند. شیعیان معتقدند که منظور از «کفر مخالفان» در برخی از روایات، یا فقط کفر کسانی است که با علم به حقانیت امام، با ایشان مخالفت کردند و دشمنی ورزیدند؛ یا منظور از کفر، کفر در برابر اسلام نیست بلکه کفر در برابر ایمانِ اعلای موردنظر شیعه است.

منظور از «بهشتی نشدن افراد بی ولایت» نیز یا کسانی است که معاند و دشمن اهل بیت علیهم السلام هستند یا کسانی است که ولایت به معنای خلافت و جانشینی را حق امام علی علیه السلام و خاندان ایشان می دانند اما با این حال آن را تکذیب و انکار کردند.

در هر صورت، کسی که علم به مقام امام نداشته و درباره نص و نصب دچار تردید شده و به همین جهت ایشان را امام اول نمی داند، کافر محسوب نمی شود، خصوصا اینکه ذره ای دشمنی به امام و اهل بیت علیهم السلام نداشته باشد.

چنین شخصی اگرچه دارای نمونه اعلایِ ایمان نیست اما کافر یا جهنمی نیز محسوب نمی شود و امید است مشمول رحمت خدا باشد. تنها کسانی کافر و جهنمی محسوب می شوند که علی رغم شناخت حق، منکرش باشند؛ این انکار و تکذیب، چون به انکار و تکذیب نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله می انجامد و با لجاجت و دشمنی همراه است، سبب خروج از اسلام و ورود به گستره کفر و جهنم می شود.[۱۳]

در هر صورت، اکثریت اهل سنت که عاشق و دلداده اهل بیت علیهم السلام هستند، اگرچه به حقیقت راه نیافته اند و تصویر درستی از جایگاه اهل بیت علیهم السلام ندارند، اما با این حال، اهل نجات هستند، چون آنها دشمن حق و اهل بیت علیهم السلام نیستند و فقط در کشف حقایق، به اشتباه افتاده اند. تنها کسانی از آنها اهل نجات نیستند که حقیقت را شناخته اما لجاجت ورزیده و سبب انحراف دیگران نیز شده اند.[۱۴]

دیدگاه تشیع درباره مستضعفان جهان

لازم به ذکر است که این نگرش رحمانیِ شیعه، منحصر به اهل سنت نیست و حتی شامل غیرمسلمانان (مثلا مسیحیان) نیز می شود. توضیح مطلب اینکه، مکتب تشیع، در عینِ اعتقاد به نسخ ادیان و مکاتب ماقبل اسلام، با بهره‌گیری از ادله عقلی و نقلی، ملاک نجات را، تسلیم شدن در برابر حق می داند؛ به این بیان که خیلی ها اگر اکنون مسلمان نیستند و اسلام را حق نمی دانند، دشمن حق و حقیقت نیستند، بلکه به علل مختلف، از شناخت حق محروم مانده اند.

این گروه اصطلاحا «جاهل قاصر» یا «مستضعف فکری» محسوب می شوند یعنی نسبت به حقیقت، جهل و ضعف عقیدتی دارند بی آنکه تقصیری داشته باشند. این گروه اگر به سایر منابع هدایت، مثل عقل، فطرت، وجدان و ... پایبند باشند و در زندگی بر مدار حق و حقیقت رفتار کنند، اهل نجات محسوب می شوند؛ اگرچه اینک مسلمان نیستند و به اسلام راه نیافته اند.

در این راستا، خداوند در قرآن کریم فرموده است: «مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که به‌راستی تحت فشار قرار گرفته‌اند(و حقیقتاً مستضعفند)؛ نه چاره‌ای دارند، و نه راهی می‌یابند. ممکن است خداوند، آنها را مورد عفو قرار دهد؛ و خداوند، عفو کننده و آمرزنده است.»[۱۵] در این آیه، مستضعف کسی است که راهی به سوی هدایت نداشته و مقصر نیست.[۱۶]

در آیه دیگر خداوند می‌فرماید: «خداوند هیچ کس را، جز به اندازه توانایی اش، تکلیف نمی‏کند.»[۱۷] بر اساس این آیه، کسی که به طور کلی از دین غافل یا به برخی از معارف دین حق جاهل است، اگر غفلت و جهلش به سبب کوتاهی یا سوء اختیار باشد، گناهکار و مسئول است؛ ولی اگر جهل و غفلتش به دلیل کوتاهی او نباشد، گناهکار نیست؛ چراکه علم و شناخت به تکلیف الهی، شرط اولیه «وُسع» است و چون جاهل قاصر و غافل، پس از به کار بستن تمام تلاش خویش، موفق به شناخت تکلیف که همان دین حق است نشدند، لذا عذابی هم متوجه آنان نیست.[۱۸]

شهید مطهری نیز این ایده را بر اساس کلیدواژگان «تسلیم» و «فطرت» توضیح می دهد[۱۹] و بر این باور است که اگر کسی دارای صفت «تسلیم» باشد و به عللی حقانیت دین اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بی‌تقصیر باشد(جاهل قاصر) و به آنچه ندای فطرت (گرایش به حقیقت و فضیلت و ...) است متعهد باشد، هرگز خداوند او را معذب نمی‌سازد؛ او اهل نجات از دوزخ است.[۲۰]

بر این اساس، ایشان معتقد است که خیلی از مسیحیان و کشیشان اهل نجات هستند و بهشتی محسوب می شوند چرا که اهل ایمان، تقوا، خلوص و پاکی هستند و بی آنکه تقصیری هم داشته باشند، مسیحیت تحریف شده را حق می دانند. اما مسیحیانی که از انحراف مسیحیت مطلع هستند و آن را پنهان می کنند و به فساد و سوءاستفاده از مقام خود مشغولند، حسابشان جدا است و قطعا جهنمی محسوب می شوند. [۲۱]

این دیدگاه شهید مطهری، ریشه در بیانات امام خمینی ره دارد. ایشان معتقد بود که خیلی ها جاهل قاصر هستند و دور از عالت خدا است که اینها جهنمی شوند.[۲۲]

این نگرش رحمانیِ امام به مستضعفان جهان، محدود به جایگاه آنها در آخرت نبود بلکه ایشان در سپهر سیاسی و برقراری عدالت اجتماعی نیز به حمایت از مستضعفان جهان می پرداخت و نبرد اصلی در طول تاریخ، خصوصا عصر حاضر را نبرد میان مستضعفان و مستکبران می دانست و جبهه مستضعفان را محدود به مسلمانان نمی دانست:

«مستضعفین جهان، چه آنها که زیر سلطۀ امریکا و چه آنها که زیر سلطۀ سایر‏‎ ‎‏قدرتمندان هستند اگر بیدار نشوند و دستشان را به هم ندهند و قیام نکنند، سلطه های‏‎ ‎‏شیطانی رفع نخواهد شد.

همه باید کوشش کنیم که وحدت بین مستضعفان در هر‏‎ ‎‏مسلک و مذهبی که باشند، تحقق پیدا کند که اگر خدای ناخواسته، سستی پیدا شود، این‏‎ ‎‏دو قطب مستکبر شرق و غرب مانند سرطان همه را به هلاکت خواهند رساند.

ما عازم‏‎ ‎‏هستیم که تمام سلطه ها را نابود سازیم، و شما هم کوشش کنید که ملتها را با حق همراه‏‎ ‎‏کنید و آنچه مهم است این است که شما در مذهب خود و ما در مذهب خودمان اخلاص‏‎ ‎‏را حفظ و به خدای تبارک و تعالی اعتماد داشته باشیم تا عنایت او شامل حال ما باشد و ما‏‎ ‎‏را از تحت این سلطه ها خارج سازد.»[۲۳]

نتیجه

با توجه به آنچه گذشت، روشن می شود که رویکرد مکتب تشیع به غیرشیعیان (خواه اهل سنت باشند خواه مسیحی و ...) کاملا عادلانه و رحمانی است؛ به این بیان که اگر کسی بی آن که مقصر باشد، به حقانیت اسلام و تشیع راه نیافت، اما تسلیم ندای فطرت شد و در چارچوب حقیقت و فضیلت زیست کرد، حتما مشمول رحمت خدا می شود و نباید او را جهنمی محسوب کرد.

این نگرش مثبت شیعیان به غیرشیعیان، محدود به وضعیت اخروی آنها نیست بلکه شیعه در دنیا و سپهر سیاسی نیز خود را موظف به حمایت از مستضعفان در برابر مستکبران می داند.

بر این اساس روشن می شود چرا شیعیان در ایران اسلامی، دوستدار مردم مسلمان و مظلوم فلسطین هستند و به حمایت از آنها می پردازند و حتی در تشییع جنازه شهیدان مقاومت (مثلا اسماعیل هنیه) مشارکت کرده و برای ایشان مغفرت و رحمت الهی در آخرت را آرزومندند. حمایت از مردم مظلوم فلسطین، نه تنها وظیفه اسلامی بلکه وظیفه انسانی است و کاملا در چارچوب مکتب اسلام و تشیع و گفتمان جمهوری اسلامی است.

پی‌نوشت ها:

[۱] . برای مطالعه بیشتر، رک: مغنیه، محمدجواد، الجوامع و الفوارق بین الشیعه و السنه، بیروت، موسسه عزالدین، ۱۴۱۴ق.

[۲] . « الإمامُ عَلَمٌ فِیما بَینَ اللّهِ‏ عز و جل وَ بَینَ خَلْقِه؛ فَمَنْ عَرَفَهُ کانَ مُؤمِناً، وَ مَنْ أَنْکرَهُ کانَ کافِراً»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج ۲۳، ص ۸۸.

[۳] . «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»؛ به عنوان نمونه: أحمد بن حنبل، أبو عبدالله، مسند احمد، تحقیق شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۲۱ق، ج۲۸، ص۸۸؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۴، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۶ و ۳۷۷.

[۴] . «حُبُّ عَلیٍّ إیمانٌ، وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۹۴.

[۵] . « من أحب علیا فقد أحبنی ومن أبغض علیا فقد أبغضنی، ومن آذی علیا فقد آذانی، ومن آذانی فقد آذی الله»؛ همان، ج ۲۹، ص ۶۴۴.

[۶] . « عن النبی (ص) قال : یا علی لو أن عبدا عبدالله مثل ما قام نوح فقومه وکان له مثل احد ذهبا فأنفقه فی سبیل الله ومد فی عمره حتی حج ألف عام علی قدمیه ثم قتل بین الصفا والمروة مظلوما ثم لم یوالک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها»؛ همان، ج ۲۷، ص ۱۹۴.

[۷] . « فقال الأشعث : والله لئن کان الأمر کما تقول لقد هلکت الأمة غیرک وغیر شیعتک! فقال [علی علیه السلام] : إن الحق والله معی یا ابن قیس کما أقول ، وما هلک من الأمة إلا الناصبین والمکاثرین والجاحدین والمعاندین ، فأما من تمسک بالتوحید والإقرار بمحمد والإسلام ولم یخرج من الملة ، ولم یظاهر علینا الظلمة ، ولم ینصب لنا العداوة ، وشک فی الخلافة ، ولم یعرف أهلها وولاتها ، ولم یعرف لنا ولایة ، ولم ینصب لنا عداوة ، فإن ذلک مسلم مستضعف یرجی له رحمة الله ویتخوف علیه ذنوبه»؛ همان، ج۲۹، ص۴۷۱ .

[۸] . « من وحد الله وآمن برسول الله ولم یعرف ولایتنا ولا ضلالة عدونا ، ولم ینصب شیئا ولم یحرم ، وأخذ بجمیع ما لیس بین المختلفین من الامة خلاف فی أن الله أمر به أو نهی عنه فلم ینصب شیئا ولم یحلل ولم یحرم ولا یعلم ، ورد علم ما أشکل علیه إلی الله ، فهذا ناج وهذه الطبقة بین المؤمنین وبین المشرکین هم أعظم الناس وجلهم ، وهم أصحاب الحساب والموازین ... »؛ همان، ج۲۸، ص۱۵.

[۹] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِیُّونَ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ یَدْخُلُ مِنْهَا شِیعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا ... وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِینَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ فِی قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»؛ شیخ صدوق، خصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۰۸.

[۱۰] . سوره نساء، آیه ۹۸: « إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً».

[۱۱] . «لَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا کَافِرٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ... قَالَ فَقَالَ مَا تَقُولُ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا إِلَی الْإِیمَانِ فَقُلْتُ مَا هُمْ إِلَّا مُؤْمِنِینَ أَوْ کَافِرِینَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ وَ لَا کَافِرِینَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ مَا تَقُولُ فِی أَصْحَابِ الْأَعْرَافِ فَقُلْتُ مَا هُمْ إِلَّا مُؤْمِنِینَ أَوْ کَافِرِینَ ... فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ وَ لَا کَافِرِینَ ... قُلْتُ فَهَلْ یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا کَافِرٌ قَالَ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ یَا زُرَارَةُ إِنَّنِی أَقُولُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَقُولُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَمَا إِنَّکَ إِنْ کَبِرْتَ رَجَعْتَ وَ تحَلَّلَتْ عَنْکَ عُقَدُکَ‌«؛ شیخ کلینی، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۰۳.

[۱۲] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‌ نَحْنُ الَّذِینَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا یَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا یُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا کَانَ مُؤْمِناً- وَ مَنْ أَنْکَرَنَا کَانَ کَافِراً وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنَا وَ لَمْ یُنْکِرْنَا کَانَ ضَالًّا حَتَّی یَرْجِعَ إِلَی الْهُدَی الَّذِی افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ یَمُتْ عَلَی ضَلَالَتِهِ یَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا یَشَاءُ»؛ همان، ج۱، ص۱۸۷.

[۱۳] . خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعه الامام الخوئی (التنقیح فی شرح العروه الوثقی)، مقرر میرزاعلی غروی تبریزی، قم، موسسه احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص ۷۸-۸۰.

[۱۴] . برای مطالعه بیشتر، رک: قدردان قراملکی، محمدحسن، اسلام اهل سنت: تحلیل ادله موافقان و منکران، سایت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تاریخ ۰۵/۰۸/۱۳۹۹.

همچنین، رک: پهلوان، منصور و محمد قندی، شمول گرایی تعلیقی در نجات: بررسی جایگاه اعتقاد به امامت در رستگاری، دوفصلنامه امامت پژوهی، بهار و تابستان ۱۳۹۷، شماره ۲۳.

[۱۵] . سوره نساء، آیات ۹۸-۹۹: « إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً فَأُولئِکَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً».

[۱۶] . « و الروایات و إن کانت بحسب بادئ النظر مختلفة لکنها مع قطع النظر عن خصوصیات بیاناتها بحسب خصوصیات مراتب الاستضعاف تتفق فی مدلول واحد هو مقتضی إطلاق الآیة علی ما قدمناه، و هو أن الاستضعاف عدم الاهتداء إلی الحق من غیر تقصیر»؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، اسماعیلیان،۱۳۹۰ش، ج۵، ص ۶۰.

[۱۷] . سوره بقره، آیه ۲۸۶: « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها».

[۱۸] . طباطبایی، المیزان، ج۵، ص ۵۱-۵۲.

[۱۹] . برای مطالعه بیشتر، رک: اخگر، محمدعلی و علیرضا فارسی‌نژاد، نظریه مسلمانان گمنام با تطبیق اندیشه استاد مطهری با نظریه مسیحیان گمنام کارل رانر، مجله قبسات، تابستان ۱۳۹۶ش، شماره ۸۴.

[۲۰] . مطهری، مرتضی، حق و باطل، تهران، صدرا، ۱۳۸۱ش، ص ۲۶۸.

[۲۱] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، صدرا، ۱۳۸۱ش، ص ۱۰.

[۲۲] . برای مطالعه بیشتر، رک: قدردان قراملکی، محمدحسن، پلورالیزم دینی از منظر امام خمینی (ره)، مجله معرفت، ۱۳۸۴ش، شماره ۸۸.

[۲۳] . امام خمینی، سید روح‌الله، استضعاف و استکبار از دیدگاه امام خمینی، تهران، عروج، ۱۳۸۶ش، ص۱۵۱.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha